قلبی در سرانگشتان شهر؛
نقدی بر مجتمع تجاری سیتی سنتر اصفهان
پشت صحنه:
جریانی هست، در هر شهری، که شبیه به یک موج، سوارش میشوی، در تاکسی را محکم میبندی، پایت را روی پدال گاز فشار میدهی، خودش دستت را میگیرد، میبرد آنجا که باید. آنجا که قصهها بر آن گذشته یا آنجا که قصهای تازه در حال متولد شدن است. شهر، خود دستش را رو میکند که چه چیزی است، آیا اصلاً چیزی هست؟
اصفهان چیزیست. چیزی بوده است. جریانی است چندین هزار کیلوواتی از تلِ تاریخ و حافظه و خاطره. از تلنبار قصهها و فضاها، گفتهشدهها و کشفنشدهها، تکراریها، اسطورهایها، مدرنها و فرامدرنها، ساختارمندها و بیقاعدهها. تداخل زمانی و مکانی این قصهها و فضاهاست که اصفهان امروز را میسازد. اما چیزبودگی اصفهان تاریخی سخت متفاوت است از چیزی که اصفهان معاصر امروز هست. توسعه اصفهان بر مدار گسترش چهارباغگونه و میل شاه عباس نچرخیده است و چندین قرن پس از او اصفهان پوست انداخته و لایههای جدیدی از اصفهاننشینی را آشکار میکند. شهرکها و شهرهای جدید اقماری، مراکز خرید و تفریح پراکنده در اطراف شهر، گونه جدیدی از گسترش خودرو محور اصفهان را نمایان میکنند که نشان از ظهور جامعهای جدید و اصفهانی نو دارند. اما آیا لزوماً هر شیوه جدیدی از زندگی به معنای پیشرفت و بهتر و باکیفیتتر شدن آن است؟!
پرده نخست: اصفهان در آینه؛ بازنمایی شهری اصفهان:
ماهیت اصفهان، با زنگهای نامش درک میشود. ذهن میپرد به ملغمهای از رنگ لاجوردی و قوسهای آجری و نغمه زایندهرود. از این روست که تصویر بازنمایی شده اصفهان در اذهان و در باور عامه تصویری تاریخی است. این تصویر مکاننمای ذهن را به قسمتهای شمالی شهر و به بافت تاریخی آن سوق میدهد. بازار اصفهان، میدان نقش جهان، میدان عتیق، مساجد و پلها همه تصاویری گزینشی از ماهیت تاریخی اصفهان به دست میدهند که توسعه گردشگری در دوران شهرنشینی معاصر و مخابره عکسهایی از فضاهای تاریخی به بازنمایی ماهیت تاریخی آن کمک کرده است. گردشگری معاصر نگاه خیره گردشگر را به سمت بناهای به زعم خود واجد ارزش راهنمایی میکند، ناخودآگاه گردشگر را وادار به واکنش کرده و در طی چرخه عکس گرفتن و ثبت خاطرهها و به اشتراک گذاشتن آنها در شبکههای اجتماعی به بازنمایی تصویر شهر میپردازد[1]. بازنمایی اصفهان اما برای ساکنان که مخاطب هر روزه بازدید از بناهای باارزش و سایتهای تاریخی شهر نیستند به مسایل زیست روزمره وابسته میشود. بازارهای محلی، مکانهای تفریحی و فضاهای عمومی که در آنها اتفاقات جمعی امکان رخ دادن دارند شهر را برای ساکنان بازنمایی میکنند. اما آیا تصویر بازنمایی شده از اصفهان معاصر در ذهن شهروندان ارتباطی خطی و پیوسته با تصویر اصفهان تاریخی دارد؟ با توجه به روند توسعههای جدید گسترش حومه نشینی و ایجاد شهرکهایی همچون بهارستان و سپاهان شهر میتوان گفت توسعه اصفهان به جای آنکه راهکار توسعه فرهنگی در پیش گیرد که با بافت و تصویر بازنمایی شده از آن هماهنگ باشد توسعهای سرمایهدارانه و مبتنی بر روابط مالی و سودهای کلان ساخت و ساز جدید است. اما قدرت القای این تصویر کلی از یک شهر در دست چه کسی است؟ در جستوجوی مسیر توسعه و آبادانی اصفهان تصویر یک پادشاه مقتدر صفوی به همراه توسعه آمرانه و از بالا به پایین به ذهن متبادر میشود.
پرده دوم؛ تحریف مرکز: جابهجایی مراکز در عصر حومهنشینی:
آنچه در تاریخ توسعه اصفهان روایت میشود بدین شرح است که در دوره صفوی با میل و اراده شاه توسعه آمرانه و گسترش شهر رو به جنوب در دستور کار قرار گرفت. میدانی با تناسبات هندسی برپا شد که مراکز مهم شهری آن زمان از جمله دیوان و کاخ، مسجد و بازار در اضلاع آن قرار گرفتند. این تغییر مرکز (جابهجایی میدان اصلی شهر) اما به شکل پیوسته و در ارتباط با میدان عتیق صورت گرفت و بازار اصلی اصفهان مسیر اتصال این دو مرکز شهری بود. مسیری که ساختار آن هنوز هم پابرجاست و از شبکههای مهم اوقات فراغت و پرسهزنی در اصفهان معاصر محسوب میشود. به مرور زمان جابهجاییهای اقتصادی در شهر صورت گرفت، با گسترش شهر در دوران متأخر بازارهای دیگری در قالب راستههای خیابان و پاساژها بعضاً به شکل متمرکز و با ارایه خدمات و کالاهای تخصصی در شهر پدیدار شدند و نقش جهان و بازار اصفهان در قالب فرهنگی-موزهای خود باقی ماندند و اقتصاد آنان بیشتر به اقتصاد و بازار هنر گرایش پیدا کرد. توسعه گردشگری و شکار عکسهایی از فضاهای تاریخی اصفهان که حالا در مقام موزه قرار گرفته بودند فعالیتهای آنان را از بعد اقتصادی دورتر کرد و این فضاها خود بدل به فضاهایی شدند که آنها هم مورد مصرف واقع میشدند اما مصرف فرهنگی.
در عصر پراکندگی و حومه نشینی اصفهان، مراکز اقتصادی و بازارهای مختلفی سر برآوردند که هر یک مشتریان و مصرفکنندگان را از طبقات اقتصادی مختلف به سمت خود جذب میکنند. نامها پشت سرهم ردیف میشود: مجتمع پارک، پاساژ سپاهان، نقش جهان و غیره که هریک در مقطعی کوتاه توانستند به مرکز اصلی خرید و گردش بدل شوند اما این مرکزیت پایدار نبوده و با ساخت مراکز جدیدتر مرکز پیشین در سایه قرار میگرفت. نکته اینجاست که هیچ یک از این مکانهای مصرفی مدرن نتوانستند مرکزیت میدان نقش جهان به رقابت بپردازند. هنوز هم نقش جهان محل اجتماعات، راهپیماییها، جشنها و سوگواریها و قرارها و پرسهزنیهای شبانه و روزانه است. ماهیت فعالیت اقتصادی در آن تغییر کرده اما ماهیت کارکرد اجتماعی آن همچنان بیرقیب مانده و به نظر نمیرسد هیچیک از پاساژها و مراکز خرید نوین با فوارهها و سطوح صیقلی جذابشان بتوانند مرکز را یکبار دیگر تغییر دهند. اخیراً اما با گسترش حومهنشینی و رونق یافتن شهرکهایی همچون بهارستان و سپاهانشهر، مرکزی در حاشیه شهر ساخته شده است که با نامش ادعای دیگری را مطرح میکند: قلب شهر یا به زبان عامه سیتی سنتر اصفهان. مرکز خریدی که به شیوه فروشگاههای بزرگ آمریکا در دهه 1960 ادعای بدل شدن به مجموعهای گسترده از تفریحات، فروشگاهها، سرگرمیها را دارد. قلبی جدید در راه است که این بار به مرکز قبلی پیوند نمیخورد و راسته بازارهایش را گشاده به سوی آن نمیفرستد، بلکه اتوبانهای فراخ را پی میگیرد و از شهر خارج میشود.
پرده سوم؛ بازنمایی ماهیت سیتی سنتر:
با نگاهی به تبلیغات ارایه شده برای سیتی سنتر اصفهان نکات قابل توجهی چشم خواننده را میگیرد: «مجموعهای هفت طبقه شامل دو طبقه پارکینگ، سه طبقه هایپرمارکت و فروشگاههای برندهای لوکس، دو طبقه سالن سینما و نگارخانه و دانشگاه با هدف ایجاد محیط سالم برای تفریح و خرید، ارایه مستقیم کالاهای خارجی و لوکس به شهروندان، تبادل فرهنگی شهروندان، پر کردن اوقات فراغت شهروندان و …» [2]. نخستین محور تبلیغات سیتی سنتر بر پایه وفور کالاست. این وفور کالاها در عصر مصرفگرایی را میتوان به جاذبهای برای جلب نظر مصرفکننده تعبیر کرد. آزادی در انتخاب به سبب تنوع، ادعایی است که شهروندان را جذب میکند اما در حقیقت انتخابهای شهروندان (که در مراکز خرید به مصرفکنندگان تقلیل یافتهاند) محدود به گزینههایی است که ارایهدهنده (فروشنده/سرمایهدار) برای او فرآهم کرده. از طرفی در محور تبلیغاتی دیگر بر وارداتی بودن اجناس و کالاهای لوکس سیتی سنتر تأکید میشود. تا از این طریق شهروندی که انبوه کالاها برایش جذاب نبوده اینبار در دام خاصگرایی و تفاوت بیفتد و بیشتر خرید/مصرف کند.
اما آنچه ادعای سیتی سنتر را فراتر از سایر مجموعههای شهری اصفهان میبرد نه گستردگی مجموعه و زیربناها و چند عملکردی بودن آن[3] ، بلکه ادعای تأثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی است. همنشینی خرید و اوقات فراغت دست طراح را برای ادعای اجتماعی و عمومی بودن مکان باز میگذارد و تصوری مثبت از پاساژهای خرید شلوغ و مملو از جمعیت به دست میدهد. اما صرف حضور مردم و تعدد افراد به معنای مناسب بودن فضا برای فعالیتهای اجتماعی نیست. ایجاد کارکردهایی همچون نگارخانه و سینما که همگی فضاهایی به شدت تعریف شده و تحت کنترل هستند به معنای آغوش گشودن بر فعالیتهای فرهنگی نیست و به نظر میرسد اختصاص دادن فضا به کاربریهایی همچون دانشگاه نیز بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر انگیزههای سرمایهدارانه و اقتصادی صرف فضاست تا «جنبهای متمدنانه»[4] به مجموعه بدهد. اما بخشی از ادعای سیتی سنتر بر مبنای عمومی و اجتماعی بودن فضا و تأثیرگذاری فرهنگی آن را میتوان در خلال مشاهده رفتارهای شهروندان در فضا و امکانات عملی که فضای طراحی شده در اختیار آنان میگذارد سنجید.
پرده آخر؛ معماری سیتی سنتر:
سیتی سنتر یا به تعبیر اسم فارسی آن قلب شهر، این بار نه در حاشیه میدان مرکزی شهر بلکه در مکانی با چندین کیلومتر فاصله از مرکز شهر ساخته شده است. راه دسترسی به آن از خروجی شهر میگذرد و آزادراه عریض و طویل اصفهان به شیراز در ابتدای راه با یک خروجی فرعی به آن میرسد. در فضای این مسیر دیگر اثری از اصفهان و تصویر بازنمایی شده خیابانهای چهارباغ و درختان سر به فلک کشیده به چشم نمیخورد، در مسیری که بی شباهت به برهوت نیست جاده پیش میرود، روی پلی بتنی میپیچد و ناگهان به قلب شهر میرسد! واضح است که دسترسی به آن صرفاً برای خودرو در نظر گرفته شده است و امکانی برای دسترسی پیاده طراحی نشده است. ورودی اصلی مجموعه در پشت آن قرار گرفته شده است و بازدیدکنندهی پیاده باید مسیر کناره اتوبان روی پل سپاهان شهر (که پیاده رویی است با عرض یک متر) و کناره ضلع غربی ساختمان را بدون هیچگونه تسهیل و مناسبسازی و زیر آفتاب تابان طی کند تا به ورودی اصلی برسد. در این مسیر سیتی سنتر با حجم یکنواخت و مکعب شکل خود از دید ناظر بیرونی تفاوتی با سایر بناهای رایج چندین طبقه ندارد و فاقد جذابیت ظاهری مکانهای مصرفی است. که تلاش شده این مسأاله با نصب بیلبوردهای بزرگ روی سطح یکنواخت و رو به اتوبان آن جبران شود. سطح بدون شکاف و بریدگی و بیرونزدگی این مکعب به شکل ناشیانهای بازتاب سیاست درونی آن است که فضای حداکثری را برای حضور مصرفکننده/بازدیدکننده در مکان ایجاد کند. آنقدر بازدیدکننده بچرخد و بچرخد و راه و چشمانداز به بیرون نداشته باشد که امکان خرید او بالاتر برود.
تصویر 1: نمای بیرونی مجموعه سیتی سنتر
معماری طبقات تجاری سیتی سنتر (همکف تا طبقه سوم) بر مبنای ویدها و آتریومها سازماندهی شده است. که گاه تعدد این آتریومها در مقیاسهای متفاوت و با طراحی سقفها و نورپردازیهای گوناگون بیشتر موجب ناخوانایی فضا و سردرگمی بازدیدکننده میشود. مابین این آتریومها راهروهای فراخ قرار دارند که طراحی داخلی آنها با القای بیش از حد نور مصنوعی هالوژنها و لامپها در پیش زمینه نور سفید به برق انداختن هرچه بیشتر ویترینهای شیشهای کمک میکند. فرم نورپردازیهای منحنی در سقف راهروهای سراسر سفید و آتریومها نسبت به هندسه مستقیم و مشخص مجموعه بیربط به نظر میرسد. بیرون زدگیهای بیدلیل لبههای ویدهای مرکزی و استفاده از پوششی بازتابدهنده برای ساختار پلههای برقی که همه مجموعههای فرمی و رنگی مذکور را بازتاب میدهند، در مجموع فضای داخلی مجموعه را به فضایی با آشفتگی بصری تبدیل میکند.
تصویر 2: آشفتگی آتریومها در سیتی سنتر
این طراحی مجلل و نورانی در تضاد با صحنههای طبیعی و خاکستری شهر نوعی حس ثروت را به بازدیدکننده منتقل میکند و مرکز خرید را به نوعی صحنه تئاتر عرضه کالا بدل میکند که مصرفکنندگان هم به نوعی بازیگران آن هستند. در این راهروهای فراخ گشودگیهایی برای تجمع و امکان ایجاد ارتباطات رودر رو در نظر گرفته نشده است و آنجا که خود فضا گشوده میشود معمولاً با مانع یا استندی تجاری تصرف شده و کارکرد اجتماعی فضا به حداقل میرسد. در طی مسیرهای پرسهزنی در طبقات، به ندرت صندلی تعبیه شده است. تنها در نقاط مکث و برخورد کریدورهای طبقات صندلیهای در محدوده رستورانها یا کافهها قرار دارند؛ صندلی به قیمت مصرف.
تصویر3: صندلی در اختیار مالکیت خصوصی
تصویر 4: تضعیف فضای عمومی با پر کردن آن
با این توصیف میتوان گفت در واقع سیتی سنتر مکانی برای برقراری فعالیتهای اجتماعی نیست و تنها فعالیتهایی را میپذیرد که بر پایه مصرف و خرید تعریف شده باشند. در نتیجه فضاهای مابین واحدهای تجاری قابلیت همرسایی و تبادل و شکلگیری رخدادهای اجتماعی بین مردم و بازدیدکنندگان را ندارند و به راهرو تبدیل شدهاند. از منظر اهمیت فضاهای عمومی و امکان رخداد فعالیتهای اجتماعی پویا در قیاس با مجتمعهای تجاری پیشین اصفهان سیتی سنتر گامی به عقب برداشته است. پیش از سیتی سنتر مجتمعهایی همچون مجتمع پارک یا بازار سپاهان در ذهن شهروندان اصفهانی وجود دارد که مسیرهای دسترسی مشخص به فضای عمومی دارند و خود را از فضای بیرون مجزا نمیدیدند[5]. سنت تلفیق فضاهای متعلق به بنا با فضای بیرونی و عمومی که در جلوخانها و ورودیهای بناهای شاخص اصفهان نیز دیده میشود در سیتی سنتر به کلی نادیده گرفته شده است که به گمان نگارنده این نادیده انگاری سهوی نیست چرا که بنیان طراحی فضا بر مصرف است و در این شیوه تفکر فضای مصرفی در اولویت قرار دارد. این کمبود فضاهای عمومی با ایجاد گالریها و سینماها که فضاهایی با کارکرد مشخص و ثابت و فاقد آن سیالیت فضاهای عمومی شهری هستند نیز در سیتی سنتر قابل جبران نیست.
در راهروهای طبقات بالا علاوه بر طراحی سقف قوسهایی متکثر و چوبی در مسیر راهرو قرار گرفتهاند که تلاشی ناکام را برای القای حسی آشنا و نوستالژیک به نمایش میگذارند. تقلیل اصفهان تاریخی به این قوسها تنها تلاشی است که در کل مجموعه سیتی سنتر برای توجه به زمینه و شهری که در آن قرار گرفته است دیده میشود. حتی تراسهایی که در سیتی سنتر پیشبینی شده منظرهای از اصفهان را پیش چشم قرار نمیدهند، پشت به شهر قرار دارند و چشماندازی از میدان مرکزی و ساختمانهای چند طبقه در حال ساخت سیتی سنتر به دست میدهند و صد البته که این تراسها هم در مالکیت خصوصی واحدهای تجاری و رستورانها قرار گرفتهاند.
تصویر 5: قاب های چوبی تداعیکننده حس نوستالژیک
سیتی سنتر با تلفیق مفهومی از آنچه به عنوان فروشگاههای بزرگ دهه 60 میلادی در آمریکا باب شده بود با مفهوم پاساژ در ذهن ایرانی اقصاد سرمایهداری را پیش میبرد. اینجاست که میتوان به ازای «به جای هرآنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود»[6] گفت هرآنچه سودآور است باقی میماند و گسترش مییابد! از این رو معماری سیتی سنتر در مجموع معماری جهان-وطنی پاساژها و مراکز خرید است همراه با چاشنی قوسهایی آشنا که در معماری داخلی و بدون کاربرد به فضای راهروها اضافه شدهاند و ارتباطی با سایر عناصر معماری داخلی مجموعه ندارند.
اگر به راستی و به مرور زمان سیتی سنتر آنچه ادعا میکند را به دست آورد و به قلب جدید شهر تبدیل شود شکی باقی نمیماند که اصفهان امروز در حال تجربه توسعهای بر مبنای سرمایه است که تصویر فرهنگی و تاریخی اصفهان را در اذهان تحت شعاع قرار میدهد. میراث معماری و فضای شهری اصفهان به جای آنکه مورد توجه برنامههای توسعه فرهنگی قرار بگیرد خود به کالایی موزهای تبدیل شده که در حال مصرف است، با قلبی و یا قلبهایی که روز به روز از آن دورتر خواهند شد.
[1] از این روست که گردشگری هم درگیر فرآیند مصرف و مصرفزدگی شده است. آژانسهای مسافرتی با بازنمایی تصاویری از شهرها ماهیتی خاص از آنان را القا میکنند، گردشگر را جذب میکنند و در حین سفر هم امکان بازدید از همان ماهیت را فرآهم میکنند. در ضمن رخ دادن فرآیند مصرف فضا و گردش مالی، تصویر آن شهر با آن ویژگی و ماهیت خاص به اثبات میرسد.
[2] www.isfahancitycenter.com
[3]سیتی سنتر در پنج فاز عملیاتی با مرکز خرید، هتل و مرکز همایشهای بینالمللی و … طراحی شده است که نگارنده تمایلی به بازپخش تصاویر طراحی سه بعدی سیتی سنتر در زمینههایی سرسبز و فریبنده و خیالی که به نوعی تغییر واقعیت موجود است ندارد.
[4] ن.ک به شهرهای مصرفی، نوشته استیون و مالکوم مایلز، ترجمه مرتضی قلیچ و محمد حسن خطیبی بایگی، ص160-163
[5] در طراحی مجتمع پارک حتی گاه مرز بین فضای عمومی بیرون و راهرو بین واحدهای با مالکیت خصوصی رنگ میبازد.
[6]ن.ک به مارشال برمن، تجربه مدرنیته، ترجمه مراد فرهادپور، بخش مقدمه